مرادریاب

توهم زیستن

تبلیغات تبلیغات

سفر کاری

یه سفر کاری داشتم به ارومیه.. دیروز دریاچه ارومیه رو بعد از چندین سال دوباره دیدم ... بخاطر بارون کنار پل یه کمی آب هست اما از اون صلابت و عظمت هیچ خبری نیست... کوهای سمت ترکیه سفید پوش سنگین و سمت خودمون خبری نیست اما سرما بیداد میکند نه تنها از برف خبری نیست از مهر و محبت دوستان قدیمی هم خبری نیست... ارمغان بیداداینجارا هم درنوردیده دوستان را بیشتر آواره ترکیه کرده و جامانده ها هم در اندیشه رفتنن...
ادامه مطلب

عجب...

ساعت پنج صبح با صدای پیامک از خواب پریدم... با ترس و لرز گوشی برادشتم و با چشمانی خواب آلود پیام باز کردم.. نوشته انتخاب ما فلانی...انتخاب اصلح... ای بر پدر مادر مردم آزار لعنت... ما که توبیداری از دست شما و مدیریتتون آرامش نداریم ... تو جوونیمون یه تار موی سیاه واسمون نزاشتید ... یه روز جمعه داریم که اونم تو خواب از دستتون راحتیم اونم اگه به خوابمون نیاید ... بی پدر و مادر این وقته پیام تبلیغاتی گذاشتنه...
ادامه مطلب

تنهایی

دارم هر روز تنهاتر میشم... از ویروس منهوس کرونا به بعد ذوقم به نوشتن کورتر شده... بعد از کرونا هم که اون وقایع تلخو جگر سوز ... خرافاتی نیستم .اعتقادیم به اینکه واکسن تاثیری داشته ندارم... اما یقین دارم حوادث و محیط با احساساتمون رابطه تنگاتنگی دارند. شعر قلیان احساساته و وقتی چشمه احساس بخشکد میگیم ذوقمون کور شده... شاید من دارم به خودم سخت میگیرم.در میان جمع و تنهام ... شاید ناشکری میکنم .اما هر بار که میجنگم من مغلوب داستانم...
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها